قدس آنلاین: شعر فارسی نیز از گذشته با موسیقی پیوند داشته و حتی بعضی از شاعران فارسیزبان خود لحن خوش یا تسلط به دستگاههای موسیقی هم داشتهاند. رودکی در نواختن چنگ و آواز خواندن مهارت داشته و امیرخسرو دهلوی خود یکی از اشخاص صاحبسبک و پایهگذار در موسیقی هندوستان بوده است. این پیوستگی شعر و موسیقی در آثار بعضی شاعران فارسی به اوج میرسد، مثل مولانا که شعرش سرشار از موسیقیهای کلامی است و خود نیز به موسیقی علاقه داشته، چنان که گفتهاند از صدای منظم چکش مسگران به وجد و سماع میآمده است. در شعر مولانا اشارههای بسیار به وسایل موسیقی به خصوص رباب دیده میشود و نام بعضی از نوازندگان عصر او همچون عثمان ربابی در دیوان شمس آمده است.
این دو هنر بیگمان خدمات متقابلی به هم داشتهاند. شعر جانمایه معنوی و عاطفی موسیقی را میسازد یا تکمیل میکند. اثر موسیقیایی بیکلام البته حالات عاطفی انسان را تشدید میکند، ولی خودش حامل محتوایی خاص نیست و آنچه به موسیقی جهت و موضع میبخشد، شعر است. از آن طرف اجرای یک شعر در قالب موسیقی بر مقبولیت و تأثیر آن شعر بر عواطف، بسیار نقش دارد.
انکار نمیتوان کرد که بسیاری از شعرهای معروف زبانفارسی آنهایی هستند که به وسیله اهالی موسیقی اجرا شدهاند. نمیتوان انتظار داشت عموم مردم دیوان حافظ و دیوان سعدی و کلیات شمس بر سر دست بگیرند و بخوانند، ولی اینها شعرهایی از این شاعران را در آثار موسیقیایی میشنوند و این آثار در ذهن و حافظهشان رسوب میکند.
در این میان آن دسته از اهالی موسیقی موفقتر هستند که نخست انتخاب خوبی از آثار ادبی داشته باشند و ثانیاً آن آثار را درست بخوانند و حقشان را ادا کنند و طبیعتاً همه در این زمینه در یک حد نیستند. شماری از اهالی موسیقی، با همه استعداد در آوازخوانی، در شناخت شعر و درستخواندن آن ضعیف هستند و بگذریم از کسانی که شعرهایی بسیار بیمایه و سطحی انتخاب میکنند.
اگر حد اعلای این شعرشناسی و انتخاب شعر در موسیقی معاصر ایران را در نظر بگیریم، بیشک محمدرضا شجریان در این حد اعلا قرار داشت. کسی که هم در موسیقی و هم در شعر، کارش در حد کمال بود. معمولاً در آدمهای بزرگ و نوابغ چند ویژگی متفاوت در کنار هم به اوج میرسد و شخصیتی چندبُعدی میآفریند. از آن روی که احتمال جمع شدن این ویژگیها در یک شخص اندک است. بسیاریها هستند که صدای خوش دارند، ولی دانش موسیقی ندارند. بسیاریها دانش آن را دارند، ولی صدایش را ندارند. بسیاریها هر دو را دارند، ولی شعرشناس نیستند. بسیاریها همه اینها را دارند، ولی همت و پشتکار ندارند. بسیاریها همت و پشتکار هم دارند، ولی دچار حاشیهها و دلمشغولیهای ضایعکننده هنر میشوند. چنین است که بسیار به ندرت اتفاق میافتد که هنرمندی مثل محمدرضا شجریان ظهور کند که جامع این کمالات باشد و از این گروه، در هر قرنی چند تن بیشتر پدید نمیآیند.
انتهای پیام/
نظر شما